کتاب های من در ۱۴۰۳

با طلوع آفتاب یکم فروردین هزار و چهارصد و سه من به طور رسمی یک کنکوری خواهم شد. و بیشتر وقتم مطمئنن صرف خواندن درس و تست زدن و از این قبیل کارها خواهد شد اما مطمئنن نمیتوانم خواندن و نوشتن را رها کنم؛پس تصمیم گرفتم برای سال جدید برای هر ماه یک کتاب را کنار بگذارم و هر ماه فقط یک کتاب بخوانم و سپس از آن کتاب برای شما در این وبلاگ کوچک بگویم.

در این زیر برایتان لیست کتاب هایم را خواهم نوشت و حداکثر آشنایی که از کتاب ها با چند سرچ کوچک در سایت های مختلف به دست آورده ام.

فروردین: تاکسی سوار

برای فروردین تصمیم گرفتم جدید ترین کتاب سروش صحت که به تازگی منتشر شده است را مطالعه کنم. از نظر خودم کتاب جالبی است و شاید ایده ای برای نوشتن یک کتاب در سال ۱۴۰۳ به من بدهد.

در این کتاب سروش صحت از تاکسی سواری هایش میگوید و اتفاق هایی که در هنگام تاکسی سواری از مبدا تا مقصد رخ میدهد. نه سال تاکسی سواری کارگردان و نویسنده معروف ایرانی از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ در این کتاب در ۱۹۱ صفحه تبدیل به کلمه شده اند.

میتوانم بگویم تنها کتابی بود که بدون هیچگونه جستجویی به محض ورود به فیدیبو در سبد خرید گذاشتم و خریدمش.

تنها چیز دیگری که میتوانم در مورد این کتاب بگویم این است که این کتاب شامل ۱۲۴ داستانک  است.

 

اردیبهشت: گاوخونی

گاوخونی را به پیشنهاد یکی از دوستانم قرار است بخوانمش و امیدوارم داستان جذابی داشته باشد.

تا آنجایی که من از گاو خونی میدانم داستان مردی جوان است که از زادگاهش مهاجرت میکند اما هنوز در خاطرات گذشته سیر میکند.

چرا دروغ وقتی میخواهم کتابی را بخوانم خیلی دوست ندارم زیاد از آن بدانم فقط در حد یک تکه از کتاب یا خلاصه ای کوتاه میخوانم و اگر نظرم را جلب کند سریع میخرمش.

گاوخونی کتابی است به قلم جعفر مدرس صادقی نویسنده، مترجم و ویراستار اهل اصفهان که در ژانر دراما نوشته شده است.

این هم تکه ای از کتاب است که در سایت ایران کتاب خواندم و در کنار پیشنهاد دوستم این موجب شد که خریداری اش کنم.

“زن خوبی بود. تا پیش از ازدواج، خیال می کردم که هیچ زنی به خوبی و خوشکلی او وجود ندارد. اما درست از روزی که ازدواج کردیم، دیدم دیگر به آن خوبی و خوشکلی که خیال می کردم نیست. زن های زیادی به آن خوبی، به خوبی او و خیلی بهتر از او بودند، که زن من نبودند. اما این که به این سرعت با او ازدواج کردم مال این نبود که فکر می کردم بهترین و خوشکل ترین زن دنیا بود. مال این بود که از بچگی دلم می خواست مال من باشد و از وقتی که دیگر به من محل نمی گذاشت هیچ باورم نمی آمد که روزگاری مال خودم باشد. و وقتی که دیدم به این آسانی دارد مال خودم می شود، چطور می توانستم با او ازدواج نکنم؟”

 

خرداد: هیچ!

خرداد را صاحب کتاب نمیکنم از آنجایی که میدانم با وجود امتحانات نهایی که در پیش هستند قرار نیست کتابی بخوانم پس الکی یک کتاب را در دست خرداد نمیگذارم که بعدا از نخواندنش عذاب وجدان بگیرم!

فکر کنم چند ماهی امسال باید اینگونه باشند!

 

تیر: سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار

احساس میکنم یکی از بهترین کتاب هایی که قرار است امسال بخوانم این است البته شاید هم همه شاهکار باشند، این حرف را از این لحاظ میزنم که از آقای مستور زیاد شنیده ام و نظرات هم نوید یک کتاب خوب را میدهند.

باید بگویم کتاب هایی که از تیر به بعد خواهید دید تقریبا تمامش پیشنهاد یک دوست است که درباره آنها تحقیق کردم و از آنها خوشم آمده است.

این کتاب هم در ژانر درام است و مصطفی مستور در ۱۲۴ صفحه داستان خواهر و برادری را در سه روز شرح میدهد که انگار نگار یکی از شخصیت های این کتاب است که در رمان های قبلی آقای مستور حضور داشته است و این کار آقای مستور را من یک نوع کار خلاقانه میدانم برای سوق دادن مخاطب به سمت آثار دیگر.

 

مرداد: آبنبات هل دار

اولین بار آبنبات هل دار را در کتابخانه شهرمان دیدم،اما وقتی چشمم به قطر کتاب خورد،گرخیدم و به خودم قول دادم فعلا به سراغش نروم.اما حالا پس از شش سال میخواهم آبنبات هل دار را بخوانم، تا به الان تنها کتابی که در ژانر طنز خوانده ام “جام جهانی در جوادیه” بوده است که به معنای واقعی با شخصیت هایش زندگی کردم و تمام داستان را در مغزم تصور کردم به شکلی که حالا هم در حالی که درباره این کتاب میگویم صحنه هایی در ذهنم تازه میشوند.

نمیدانم کی قرار است چهارگانه آبنبات را تمام کنم اما امیدوارم از خواندن کتاب آقای صادقی لذت ببرم و مثل جام جهانی در جوادیه با خواندنش دندان هایم معلوم شوند.

آبنبات هل دار در ۴۱۱ صفحه و در ژانر طنر نوشته شده است و روایت کننده داستان محسن اهل بجنورد است که برادرش به جنگ میرود و ادامه ماجراها!

 

شهریور،مهر،آبان: همچنان آبنبات هل دار

برای سه ماه بعد از مرداد هم همچنان میخواهم آبنبات هل دار را بخوانم از آنجایی که با وضع کنکوری بودن نمیتوانم ۴۱۱ صفحه را در یک ماه به اتمام برسانم پس در این سه ماه هم آبنبات هل دار را میخوانم.

 

آذر : تنگسیر

از آذر به بعد باید به شدت با احتیاط پیش بروم زیرا مطمئنم دیگر وقت هیچ کاری نخواهم داشت.البته که درباره ۳۶۸ روز آینده هیچ چیزی نمیدانم اما این احتمال را میدهم و در آذر میخواهم کتاب تنگسیر اثر صادق چوبک را بخوانم.این کتاب هم در ژانر درام است و در کل کمی از داستان کتاب به روایت زیر است که فیدیبو برایم گفت:

“زار محمد شخصیت اصلی داستان، پس از سال‌ها کار کردن در خانه یک فرنگی به اسم «رابرت صاحاب» و پس‌انداز ۲۰۰۰ تومان، تصمیم می‌گیرد که به شهر خود بازگردد و با پول خود کار کند… ”

این کتاب در حدود ۲۳۰ صفحه نوشته شده است و طبق نظرات انگار قرار است از بهترین های ۴۰۳ من باشد.

 

دی : باز هم هیچ!

در اینجا هم امتحانات نوبت اول دوازدهم را در پیش خواهم داشت و مطمئنن فقط درس!

 

بهمن: ادامه تنگسیر

همانطور که گفتم از آذر به بعد احتمال میدهم در شلوغ ترین روزهای کنکوری خودم به سر ببرم پس تنگسیر را هم مثل آنبات هل دار قرار است در دو ماه و با تقسیم صفحه بخوانم.

اسفند: و باز هم هیچ!

آخرین ماه سال را هم نمیتوانم هیچ بخوانم و این پایان ۴۰۳ من خواهم بود البته که امیدوارم اینگونه باشد و بتوانم معدود کتاب هایی را که برای ۴۰۳ انتخاب کردم را بخوانم.

📌در آخر

اگر شما نظری در مورد کتاب هایی که میخواهم بخوانم دارید خوشحال میشوم با من در میان بگذارید.

شاید این نوشته ها هم جذاب باشن:

دسته‌بندی نشده

روپوش مرگ

* بیش از هشتاد درصد این داستانک واقعی می باشد! * هدف از نوشتن این داستان تنها نشان دادن یک درد مشترک بین برخی دانش

ادامه پست»
دسته‌بندی نشده

انتظار

کلا با هم دو سال فاصله سنی داشتیم. خواهر و برادری بودیم که شبیه مون توی جزیره پیدا نمیشد، همیشه با هم بودیم و حتی

ادامه پست»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *